پارت بیست و چهارم

زمان ارسال : ۸۷ روز پیش

نگاه نگار به فرید افتاد که انگار وظیفه‌‌ی عکاسی به او محول شده بود و خنده‌‌اش گرفت. فرید همیشه خودش را قاطی جمع می‌‌کرد. برخاست و از بین دوستان شهرزاد که دورش را گرفته بودند رد شد و خودش را به او رساند. کلافه از آن همه شلوغی و هیاهو دست پیش برد و او ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید