عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۱۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
بالاخره شهرزاد کنارشان رسید. با محبت نگار را در آغوش گرفت و گفت:
ـ وای! چقدر خوشحالم میبینمت نگار جون! مرسی اومدی. اگه نمیاومدی جشن تولدم صفا نداشت!
رو به فرید که تمام توجهاش به او بود و با چشمانی علاقمند نگاهش میکرد، گفت:
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ن
00عالی