پارت بیست و سوم :

بالاخره شهرزاد کنارشان رسید. با محبت نگار را در آغوش گرفت و گفت:
ـ وای! چقدر خوشحالم می‌‌بینمت نگار جون! مرسی اومدی. اگه نمی‌‌اومدی جشن تولدم صفا نداشت!
رو به فرید که تمام توجه‌‌اش به او بود و با چشمانی علاقمند نگاهش می‌‌کرد، گفت:
ـ آقا فرید شما هم خوش اومدید!
فرید لبخند بانمکی بر لب نشاند و گفت:
ـ تولدتون مبارک شهرزاد خانم. ممنون منم دعوت کردین.
شهرزاد با لبخند

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ن

    10

    عالی

    ۱۰ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏⚘

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.