پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۸۹ روز پیش

هما به نشانه مثبت سر فرود آورد و گفت:

ـ این سهند خیلی بچه‌‌ی خوبیه. اون روز که می‌‌خواست پول عموتو برگردونه مهرش خیلی به دلم نشست.

نگار دست زیر چانه برد و به علامت تأیید سر تکان داد:

ـ منم از این کارش خیلی خوشم اومد. معرفت خودشو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید