پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت سی و هشتم :
وقتی که عشق او در رگ و پی وجودم جریان داشت. مگر من میتوانستم با جدایی، عشق او را از خودم دور سازم.
آن همه سال نشد، و نتوانستم. من بیش از آن چیزی که باید، تسلیم عشق او گشتهام.
عشق او فرمانروا بود و من فرمانبر او ...
به زحمت عکس را به جای قبلیاش برگرداندم. با شرمندگی از جایم برخاستم. به قصد حمام کردن، به سمت سرویس رفتم.
دقایقی بعد، کار شستشویِ سر و بدنم که به اتمام رسید. حوله ر