پارت سی و هشتم :

وقتی که عشق او در رگ و پی وجودم جریان داشت. مگر من می‌توانستم با جدایی، عشق او را از خودم دور سازم.
آن همه سال نشد، و نتوانستم. من بیش از آن چیزی که باید، تسلیم عشق او گشته‌ام.
عشق او فرمانروا بود و من فرمانبر او ...
به زحمت عکس را به جای قبلی‌اش برگرداندم. با شرمندگی از جایم برخاستم. به قصد حمام کردن، به سمت سرویس رفتم.
دقایقی بعد، کار شستشویِ سر و بدنم که به اتمام رسید. حوله ر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.