پارت سی و هفتم :

امان از لبخندش!
چه سرّی در آن لبخند نهفته بود که چنان بی پروا مرا به سمت خودش می‌کشید!
دست خودم نبود. نه دلدادگی‌ام دستم خودم بود و نه آشفتگی احوالم.
من دوست داشتم که هم به او عشق بورزم و هم به او علاقه‌ای نداشته باشم.
من مایل بودم که مدام، هم به او فکر کنم و هم فکر او را از سرم بدر کنم.
من مشتاق بودم که هم، در خیالاتم شب‌ها با او رویا ببافم و هم بر رویاهایم با او خط بطلان �

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلا رنجبر

    00

    بسیار عالی وجذاب ممنون

    ۲ ماه پیش
  • سمیرا حسن زاده | نویسنده رمان

    سپاس از شما دوست عزیز⚘️

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.