پارت سی و پنجم :

با چشمانش التماسم کرد و با لب‌هایش بدرقه‌.
- برو تو.
اصرار بیش از آن را جایز ندانستم.
با ملایمت عکس را به سمتش گرفتم.
- اینم یه هدیه به عنوان تشکر از جانب من به تو. وقتی نگاش کردی یاد من بیفت که چه موجود خارق‌العاده‌ایه دختر عموت که قفل لب‌هات رو وا می‌کنه و باعث می‌شه بخندی.
عکس را نزدیک‌تر بردم و با شیطنت چشمکی زدم.
- قدرم رو بدون برادر جون.
به آرامی عکس را گرف

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.