پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت سی و چهارم :
به فکر فرو رفتم.
- نمیدونم هر موقع تو بگی من حاضر میشم.
نگاهی به ساعت مچیاش که از جنس نقره بود، انداخت.
- یازده میام ...
متعجب پرسیدم:
- یازده دیر نیست؟
دستهایش را در جیب شلوار پارچهای کرمی رنگش گذاشت.
- بخاطر خوابت میگم.
- اوه تو نگران کم خوابی منی! من اگه خسته بشم تو کَمپِر( کَمپِر یا وَنِ اردوزی campervan یا کاروانِت، وسیله نقلیهای است که هم حمل و نقل و
نازگل
۳۰ ساله 30نویسنده عزیز کل پارت چند سطر بیشتر نبود اونم در مورد توضیح ون با کمپر بود فکر نمیکنید باید ب انتظار مخاطب احترام گذاشت و قطره چکانی پارت نگذارید ؟کمی دست و دلباز باشید