تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و نود و یکم :
هشت ساعت سفر خسته کننده با اتوبوس در نتیجهی مخالفت مامان برای آوردن ماشین خودم بود. میترسید تنهایی در راه خوابم بگیرد یا اتفاقی برایم بیفتد که نیاز به حضور یک مرد کنارم پیدا کنم. نمیخواستم حساسش کنم. من برای گرفتن مهمترین تصمیم زندگیام نیاز به فضا داشتم تا فکر کنم. فضایی که بدون حضور صدرا به بودنش در زندگیام فکر کنم. شاید به قول خودش ترک عادت موجب مرض شد و نیاز به بودنش را احساس
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺
۲ ماه پیشیانا
00درود خبری از صدرا نیست نکنه زودتر از آوا آمده اردبیل 😊 بهرحال فکرکنم این سفر اردبیل بشه عجب سفری
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😅😅🌺
۷ ماه پیشغزل
00عالیه
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰
۷ ماه پیشAa
10زیبا بود ممنون منم از این ننه تاجی میخوام🌹🌹🌹
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
من یه بهتر از ننه تاجی رو داشتم. عمرش رو داد به شما.💔
۷ ماه پیشاسرا
10خوب بایددیدآخرسفرجواب چه میشه؟ممنون فاطمه گل بوس💋
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰❤️🥰❤️
۷ ماه پیش
قشنگ
00قشنگ