پارت پنجم

زمان ارسال : ۳۲۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

و سپس سرخوشانه با دو دستانش به ولادیمیر اشاره کرد. پادشاه بی اعتبار از صندلی‌اش برخاست و به ولادیمیر نزدیک شد با لذت او را بر انداز کرد و گفت:
- پس بالاخره موفق شدی چارلی!
آقای کوئین لبخند زد و رجز خواند:
- چارلی کوئین همیشه موفق!
پادشاه بی اعتبار دستان ولادیمیر را گرفت و خطاب به چارلی گفت:
- خون توی بدنش جریان داره چارلی...درست مثل تو!
نفس حسرت باری کشید و زیر لب ادامه

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    ولادیمیرهمین طوری ادامه بده شجاع باش ازچیزیم نترس😂

    ۱۱ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍🫂کاش من ولادیمیر بودم🥲

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.