پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت چهل و دوم
زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
******
پروانه وارد اتاق شد. اتاق تاریک بود وتنها روشنایی اتاق، نورکوچکی بود که از صفحه گوشی حامی به صورتش می تابید.
پروانه درب را بست. کیف وپالتوش را گوشهای انداخت. حامی با صدای برخورد آن ها متوجه حضور پروانه شد. گوشی را روی مبل پرت ک ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پرنیا
00حامی تو چقد عوضی هستی آخه، اوایل داستان از پروانه بدم میومد ولی الان چقد دلم واسش میسوزه 😑😑