پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت چهل و دوم :
******
پروانه وارد اتاق شد. اتاق تاریک بود وتنها روشنایی اتاق، نورکوچکی بود که از صفحه گوشی حامی به صورتش می تابید.
پروانه درب را بست. کیف وپالتوش را گوشهای انداخت. حامی با صدای برخورد آن ها متوجه حضور پروانه شد. گوشی را روی مبل پرت کرد وبه طرف پروانه خیز برداشت.
_کجا بودی تا این موقع شب؟
پروانه دکمه های لباسش را باز کرد. دکمه اول را بازکرد وبه دکمه دوم نرسیده، مچ دستش اسیر د
مطالعهی این پارت کمتر از ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۲۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نشمین
10واقعا چرا ما زنها با کوچکترین محبت کوتاه میایم خدا کنه پروانه حداقل اینجور نباشه زهرشو حتما ب حامی بزنه
۷ ماه پیشندا
00سلام ممنون عالی بازم لطفاکنیدتعدپارتوبیشترکنید
۷ ماه پیشپرنیا
00فرگل جان چرا یک پاراگراف دو بار تکرارشده؟؟
۷ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اشتباه شد. الان درستش کردم پارت دیگهای گذاشتم لطفا دوباره چک کن🤍
۷ ماه پیشندا
00سلام خوبه ولی چراتوپارت تکرارزیادبودوکوتاه بعداین همه مدت مخاطب منتظره
۷ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
اره الان نگاه کردم یک پارت رو دوبار گذاشم. اصلاحش کردم وپارت دیگری جاش قرار دادم. لطفا دوباره چک کنید🤍
۷ ماه پیش
پرنیا
10حامی تو چقد عوضی هستی آخه، اوایل داستان از پروانه بدم میومد ولی الان چقد دلم واسش میسوزه 😑😑