هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۹۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
هوا روشن شده بود و سه نفرشان در آشپزخانه مشغول تدارکات صبحانه شده بودند. فخار املت درست کرده بود؛ تانیا مسئول دم کردن چای شده بود و آرسین چیدن میز. یک صبح کاملا معمولی به نظر میرسید. از ترس و اضطراب در وجود هیچکدام خبری نبود و مثل این بود که سالهای سال است با یکدیگر رفیق و هم خانه هستند.
_راستی سوجان کجاس؟
سوالی بود که تانیا ضمن گذاشتن سینی فنجانها بر روی میز پرسید. به جای آ
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.