مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت شصت و چهارم :
فریال این را با اخمهایی در هم کشیده گفت و شاسی توی دستش را روی داشبورد پرتاب کرد؛ بعد هم که با عصبانیت در ماشین را باز کرد. تندی پیاده شد و در را به قدری بهم کوباند که شانههای معین بالا پریدند. بدون آنکه توقف کند و یا به پشت سرش نگاه کند قدمهای سریعی برداشت و بیهدف وارد خیابانی شد که خیلی بیجهت سر آن توقف کرده بودند. معین هم پشت سرش بیرون پرید و دکمهی قرمز رنگ سوئیچش را فشرد. چند قد
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۵۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرسی😍💚
۷ روز پیشایلما
00فریال چ زود رنجه و معین چه نازی میکشه پسرمون 😂😍معصومه جون کوتاه بیا یه کمکی کن این دوتا جون بهم برسن مادری کن🥲🥹
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
میبینی چقدر بلده؟ خیلی محترمانه در نهایت ادب و احترام مخ میزنه😂 بعد بهش بگی گوگولی بدش میاد 🤨
۸ ماه پیشنسترن
00بی صبرانه منتظر پارت جدید م
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وویییییی منمممممم🥰🥰😍
۸ ماه پیشمریم گلی
00من فکر میکنم روی صندلی لک ناشی از پریود فریال بوده که معصومه اونو دیده ،خدا به داد معین و فریال برسه ،ممنونم آزاده جان
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا خدا برسه به دادشون😩 قربونت عزیزم خواهش میکنم💚
۸ ماه پیشما
00معین وحشی میشه جذاب تر میشه😍😂
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خوشت اومده؟😂
۸ ماه پیششاپرک
۲۹ ساله 00عالی مثل همیشه.من هی هولم اینا برسن به هم😂😂حتما تخته شاسی طراحیو دیده.طرح لباسو ببینه که دیگه وا وای
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرسی💚😍 منم امیدوارم بهم برسن منم حرفی ندارم هرچی مخالفت هست زیر سر عطاست😭 تخته شاسی؟🤔 ای کاش تخته شاسی بود....🙈
۸ ماه پیشPrya
00استغفراللللله اینا تو خونشونه اصن این چیزا فرقی نداره فرهاد باشه یا فریال😂😂😂😂من چرا همش حس میکنم معین یه حس معذب بودنو به آدم میده راحت نیستم باهاش اصن فریال چطوری کنار میاد اخه😐🥲
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
راستش منم فکر میکنم تو خونشونه😂👌🏻هرچی هست فکر کنم به باباشون رفتن😂 و اینکه واقعا شادمان گشتم معین بهت حس معذب بودن رو میده😁چون کاراکترش کلا همینه همه رو از وجود خودش معذب میکنه
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یادته فرهاد چه حسی بهش داشت؟ و حتی وقتی عطا دیدش اون حسه رو درک کرد و با خودش گفت حتما دخترمم تحت تاثیر قرار گرفته🤔 حتی منم ازش خجالت میکشم😆فریال باهاش اوکیه چون عاشقشه😍
۸ ماه پیشپرنیا
00فری جونم گند زدی عشقم 🫢😄انقد تحت تاثیرحرفای عاشقونه قرار گرفتی ک نتونستی ب معین بگی چیشده ک معصومه جون الان با سرزنش بش بگه فریال تو ماشینت چیکار کرده😂😂😂
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😂😂😂😂😂 بازم شانس اورد نازنین ندید
۸ ماه پیشپرنیا
00واااای دقیقا اون میزد ب جایی دیگه داستانو🫢🫣
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😩👌🏻💔
۸ ماه پیشرویا (فن ...)
00❤❤
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚
۸ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 00سلام امیدوارم همیشه سلامت باشی حتی گلودردم نداشته باشی🌷۱تخته شاسی،لک،وسیله جامانده ازیک خانم😁۲عشقه،کشش به جنس مخالف ازنوع عاشقانه،گوگولی بودن فریال۳تسلیم میشه خوشی بچه شامیخواد۴بله ولی جدیت جای خودش
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم شما هم که تمام گزینه ها رو گفتی🙈 آره انقدر دوسش داره که نمیتونه روی این حرفش بمونه🥺 منم امیدوارم معصومه یه کاری کنه بهم برسن😍😍
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 003️⃣ 3-میرخ باه معین حرف میزنه 4-اره خیلی 😁😍🙈ولی شیطونی های مثل فرهاد دوست دارم 😁😎چقدر خوب منتظرم 😍❤️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
میره با معین حرف میزنه چی میگه یعنی؟🤔 فرهاد شیطون نیست، بی تربیته🤣 با واقعیت کنار بیا دیگه😁🥲
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 003️⃣ 1-معلوم دیگه اینو دیگهه همه میدونن تخت شاسی فریال با طرح لباس عروس😛😎2-معلومه از عشقشون😍❤️3-موهای خود را میکند 🤣😁ولی خدایش معصومه خیلی مهربون دوستش دارم😍❤️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
۱چطور آخه؟ از کجا معلوم؟اون که لکه بود روی صندلی😩😣 آره معصومه خیلی مهربونه و البته به شدت نگراااان
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 001️⃣گلو آدمو حال میاره من شربت های سرماخوردگی که مزه نعنا میدن خیلی دوست دارم قاشق قاشق میخورم که نی افتم🙈2️⃣دقیقا وخیلی حس بدی دست خودت نیستا تا یکی یه چی میگه میزنم به سیم اخر😁🤪🤣
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
من خواب آلود میشم اگه شربت ها رو بخورم😭 تمام روز رو میخوابم زندگیم عقب میافته🤨 آره آدم دست خودش نیست... الانم اگه معین دلبری نمیکرد فریال معلوم نبود چیا بگه بهش🙄
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 00آزاده جونم فرق دیدن و نگاه کردن بزار جوابش تو خماری موندم 🙈1️⃣آخی ایشالله نی افتی واقعا گلو درد خیلی حس بدی بدم میاد🙃ایشالله که امروز بهتر شده باشی ❤️💋و آب گرم و لیموو عسل خیلی خوشمزه
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ووویییی قرار بود توی این اطلاعیه درموردش بنویسم یادم رفت🙈 بمونه واسه اطلاعیه یکشنبه ان شاالله. مرسی ازت گلم💚 آره خیلی حس بدیه🤧
۸ ماه پیشآمینا
00۳میگه یا من یا این دختره.معین به درد هم نمی خورید اگه ولش نکنی شیرمو حلالت نمیکنم🤣۴هرچیزی به اندازه خوبه نه خشک و جدی تمام نه لوس و رمانتیکِ تمام.باید ترکیبی بزنه البته معین برای دلبری ازین کارامیکنه
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ترکیبی خوب بود😂آره معین که رمانتیک نیست همچین، فقط به خاطر فریال داره سعی خودش رو میکنه (موفق هم عمل میکنه🙄)... مرتیکه ی گوگولی🥺
۸ ماه پیش
فاطمه ❤️
00خیلی عالی بود 💜💜🌟💜🌟