شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۱۵۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
با بغض و حرص نالیدم:
-برو گمشو.
و روی پهلو به سمت چپ دراز کشیدم. چند لحظه سکوت کرد دستش توی جیب هاش بود بدون این که تغییر حالتی بده قدم زنان جلو اومد تا این که دقیقا کنار تختم و جلوی صورتم از حرکت ایستاد.
پاهاش رو می دیدم جرعت ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مجنونه الحسین
00ولی به نظرم الا از همشون بهتره :) ولی به هانتر نگید***مجازات از طرف خدا،هانتر خودش ته ته گناه و پلیدیه که😁😂