پارت صد و شصت و سوم

زمان ارسال : ۱۲۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

سنگینی نگاهم را حس کرد و بدونِ آن‌که سر بالا دهد، با دستش به سمت راست اشاره زد و گفت:
-حموم اون‌جاست؛ اگه می‌خوای دوش بگیری!
من را حتی لایقِ این نمی‌دانست که نگاهش را حواله‌ام کند و برای آن‌که شرم زودتر از سرش کنده شود، حمام را نشانم می‌داد.
من احمق را بگو که به‌خاطر رسم و رسوماتِ خانوادگی آن‌ها رنگ عوض می‌کردم و نمی‌دانستم چطور به او بگویم که مادر و خواهرش در انتظار چی ه

742
87,146 تعداد بازدید
275 تعداد نظر
289 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید