پارت صد و شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

بی‌پروا بودنش حسابی کفرم را درآورده بود. شرم نمی‌کرد این‌طور راحت راجع‌به این مسائل حرف می‌زد؟
حریص بازویم را از دستش بیرون کشیدم و غرولند کردم:
-خودم بلدم چی‌کار کنم، تو نمی‌خواد یادم بدی.
سپس رخ در رخش ایستادم و لب زدم:
-من الان خسته‌م، خوابم میاد. ما امشب قرار نیست کاری کنیم. خودت زحمت بکش اینو به گوش مادرشوهرم برسون.
خواستم سمت اتاق‌خواب عقب‌گرد کنم که دوباره

742
87,145 تعداد بازدید
275 تعداد نظر
289 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید