پارت صد و پنجاه و هشتم :

-توقع که نداری بذارم با این حالت خودت راه بری؟ دکتر گفت هنوزم احتمال خونریزی داخلی هست، پس باید عینِ چشمام مراقبت باشم که باز چیزیت نشه. وگرنه به قرآن این دفعه دق می‌کنم من!
جای هیچ حرفی نمی‌ماند. مامان همیشه دوست داشت مادرانه‌هایش را با پرستاری‌های افراطی جبران کند. هنوز به‌خاطر خودکشی من عذاب‌وجدان داشت و فکر می‌کرد با این کارها می‌تواند کودکی بی‌مادرانه‌ی من را درست کند.

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۳۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.