پارت صد و پنجاه و نهم :

برای آن‌که خیالش را کمی راحت کنم بلکه دست از سرم بردارد، گفتم:
-باشه مامان جان؛ یکم بهم فرصت بده، قول می‌دم همه چیز درست بشه. تازه یه ساعته از بیمارستان اومدم خونه، طول می‌کشه اتفاقاتی که پیش اومده رو هضم کنم و ذهنم آروم بگیره. بهم چندروزی فرصت بدین، بهتر می‌شم.
با آن‌که همچنان نگرانی در دو چشمش موج می‌زد، اما تبسمی روی لب نشاند و خم شد، بوسه‌ای روی پیشانی‌ام کاشت و گفت:

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.