گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و پنجاه و نهم :
برای آنکه خیالش را کمی راحت کنم بلکه دست از سرم بردارد، گفتم:
-باشه مامان جان؛ یکم بهم فرصت بده، قول میدم همه چیز درست بشه. تازه یه ساعته از بیمارستان اومدم خونه، طول میکشه اتفاقاتی که پیش اومده رو هضم کنم و ذهنم آروم بگیره. بهم چندروزی فرصت بدین، بهتر میشم.
با آنکه همچنان نگرانی در دو چشمش موج میزد، اما تبسمی روی لب نشاند و خم شد، بوسهای روی پیشانیام کاشت و گفت:
-ب
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۱۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.