پارت صد و پنجاه

زمان ارسال : ۱۴۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

با بغضی که در گلویم جا خوش کرده بود، به سختی لب زدم:
-شب بخیر.
و بدون آن‌که منتظر جوابی از سمت آن‌ها باشم، با دو خودم را به اتاق‌خواب رساندم. بغض در گلویم چنبره زده بود و هر آنی ممکن بود بشکند. نمی‌خواستم بابا فکر کند از این ازدواج ناراضی هستم. باید خیالش راحت می‌شد که با رضایت خودم راهی تهران می‌شوم. این‌طور کمتر ذهنش درگیرم می‌ماند. نمی‌خواستم تمام فکر و ذکرش من باشم.
آهی

749
88,579 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید