پارت شانزده

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

زیر لب گفت:

- ترسوهای احمق! شمارو چه به هیجان آخه نیم‌وجبی‌های شرور!

و در حالی‌که بی‌صدا می‌خندید، دستانش را درون جیب‌های شلوارش فرو برد.

شانه‌هایش را تا نزدیکی گوش بالا کشید و به سوی ساختمان بی‌نما و قدیمی گام برداشت.

ت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید