زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت شانزده :
زیر لب گفت:
- ترسوهای احمق! شمارو چه به هیجان آخه نیموجبیهای شرور!
و در حالیکه بیصدا میخندید، دستانش را درون جیبهای شلوارش فرو برد.
شانههایش را تا نزدیکی گوش بالا کشید و به سوی ساختمان بینما و قدیمی گام برداشت.
ت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Najme
00من غشششششششش 🙄😁😁😁بابا همه کرااششششششش از همون اترس و هاکان و شایان و وایلدر و هرماس و آلشن گرفتهههههه اصلا معلوم نیست چنتا دیگه هم هستن ندیدمشون ستاره جان رحم کنید😂😂😂از شخصبتا خیلی خوشم میاد