مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت شصت و دوم
زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش
نازنین میوهها را خیلی با دقت توی ظرف پایه دار چید و هفت بشقاب از توی یکی از کابینتهای کرم رنگ آشپزخانهاش برداشت. به طرف سالن خانهاش برگشت و با صدای بلندی که سعی میکرد آن را به اتاق پسرش برساند، گفت:
- امیرعلی؟ بیا میوه بخور عزیزم. بیا که درسا هم باهات بیاد.
ظرف میوه را روی میز گذاشت و بشقابها را یکی یکی جلوی مهمانهایش گذاشت سپس میوهها را برداشت و اول از همه به مادرش تعا
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از بابت اینکه معین داشت میاومد؟ اون لحظهای که فرهاد و معین چشم تو چشم میشدن پراشون میریخت...
۱ ماه پیشZahra
۲۵ ساله 00چه دیالوگ آشنایی داشت نازنین فکر میکنم همه ی ما یک رژ داشتیم که ازدست داداشامون قایم کردیم واقعا تبعیض تا کجا
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا من اینو از خیلیها شنیدم!حتی خاطره خواهرمم هست!منتهامن دیگه ازیه نسل جدیدتر بودم جلوی داداشم رژمیزدم میگفت خیلی هم عالی😂خواهرم حسادت میکردکه فرقش چیه،داداشم میگفت دوره زمونه عوض شده😎🍃
۳ ماه پیشZahra
۲۵ ساله 00وای خدا باورم نمیشه فرهاد از باربی خوشش میومده😅وای خدا یادش بخیر دوازده***پرنسس رو از کجا آوردی آزاده
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
باربی کاملا به روحیات فرهاد میخوره😂😂😂
۳ ماه پیشمنیر
00عالی😍
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚😍
۴ ماه پیشنفس
00💕حرفی برا گفتن ندارم😂
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چراااا؟؟؟ تو هم بیا بگو گوگولیه😂
۴ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 003️⃣ 2-تعجب میکنه وبعدش شاید عصبانی چون چرا موضوع رو به فرهاد حداقل نگفته بعد معین باهاش حرف میزنه دلشو بدست میاره😛😍3-کوه یعنی فرهاد مثل کوه پشتش😍قلب یعنی فرهاد و گلشن دوست داره😛❤️
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
درمورد ۳ که بلهههه🥰😍درمورد ۲ هم خیلی خطرناکه و فرهاد اینقدرا هم روشن فکر نیست به هرحال میدونه اگه خودش اونجا نبود، فریال تنها میبود که معین اومده....🙈
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یه خانوم و یه آقا که از قضا همدیگه رو دوست دارن، یه جا تنها باشن نفر سوم کیه؟🤔
۴ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 00صد درصد خونش ریخته یعنی چی چی که به فرهادمیرزا ما میگه بی غیرت سیاوش خیلی قشنگ گفت راست میگه چون داداش تو نذاشته رژلب زنی فرهاد ما بی غیرت میشه 😠3️⃣ 1-اصلا زشت نیست 😁😛همون که خودت گفتی🙈❤️
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
انققققدر از این آدمها زیاده.... خب آدم قطعا از تفاوت ها دلش میسوزه ولی واقعا قرار نیست واسه دیگران نخواد و حسادت کنه🙁 در کل آفرین به فرهاد👌🏻
۴ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 00بله بله میدونم چی نوشتی رفتم خوندم داخل تلگرام 😁فکر کنم بدبخت درجا میخکوب شده بود از تعجب اولش نه میزاشتن حداقل بگه بعد🤣🤣آخی قرار دوباره چند روز فاصله بی افته😥بی صبرانه منتظر پارت امشبم 💋❤️
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فاصله چی؟ بین فصل دوم و سوم؟ بله دیگه....🤭 مرسی ازت راستش منم منتظر پارت امشبم😂
۴ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 101️⃣ بچه هاا انرژی بدیننن چی میشه یه استیکر بزاری مثلا بفرستی نه واقعا چی میشه؟ یکم آزاده جونم انرژی بگیره❤️دقیقا اگه دژاوو رو نخونده باشه نمیدونه 😉وگرنه تو که میدونی ما میدونیم 😁😛💋
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کلا خاموش هستن😅
۴ ماه پیشپرنیا
00منظورفریال پشتیبان وحامی بودن فرهاده اونم مثل کووه🥰❤️🫠منکه غش میکنم واس فرهاد.معین و ببینه فک نکنم چیزی بگه ولی باابهتی ک از معین سراغ داره شااایدبره تیکه کلامم همون ک خودت گفتی و مهرپاکیزه 😂😂
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد شاید بره؟😂 دیگه اینقدرا هم روشن فکر نیست😂 بره که این دوتا تنها باشن؟ یه آقا و یه خانوم که عاشق همدیگه هم هستن... اگه تنها باشن نفر سوم کیه به نظرت؟🤔
۴ ماه پیشپرنیا
00نفرسوم گلشنه😁🤪
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ان شاالله که گلشنه🙈
۴ ماه پیشPrya
00و نازنینی که عقده گشایی می کند.. ۳فرهاد پشتشه مث کوه❤ ۱ فک کنم کره***بود که خیلی رو من تاثیر بسزایی داشت😐😂 ۲ فرهاد مهربون من چی میتونه بگه اخه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم فرهاد مثل کوه پشتشه😍👌🏻 ولی خب نازنین از این ور میگه داداشش قربون صدقهاش میره از اون ور این دوتا دعواشونه🤣
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم فرهاد مثل کوه پشتشه😍👌🏻 ولی خب نازنین از این ور میگه داداشش قربون صدقهاش میره از اون ور این دوتا دعواشونه🤣
۴ ماه پیشرویا (فن ...)
00سلام یه چند وقت دیگه که امتحانارو راهی کردیم انرژیا به شدت برمیگرده! 😎 به نظر من اون موردی که خودت گفتی رو دست نداره همون بود برای دژاوو 😂
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امیدوارم همگی موفق باشید💚😍 آره همون که خودم گفتم😂گویا محاله یکی دژاوو رو بخونه و این دیالوگ یادش نمونه 🙈
۴ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 00سلام خداقوت۱من واقعاًحافظه ام ضعیفه یادم نمیادجزموردی که فرمودید😉😂۲چی میتونه بگه چیزی نمیگه پایس بچه😉۳فک کنم منظورش کاربراگلشنه که عشق عزیزترینشه آخی امروزکامل پیامماتونستم بنویسم...بدون کمبودجا😇
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم مرسی ازت💚💚 ماشالله همه تون همون رو یادتونه🙈 آره منظورش که کار برای گلشن هست... ولی من منظورم از استیکر کوه بود که بچهها گفتن😍👌🏻
۴ ماه پیشپرنیا
00به به نازنین خانوم هم ک واردمیدون شدی زیبا،فرهاد ک بیغیرت نیست حامیه خواهرشه توچیکارب اون داری آخه،بعدشم توکسی محلت نداده میخای از سرکول اونا بالا بری حسود 😒😒😒
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
همینا که پرنیا گفت😂👌🏻
۴ ماه پیشماهیلا۲۳
00۱ مهر پاکیزه یعنی فراموش نشدنیه همیشه هم یادش میوفتم و میخندم ۲ تعجب میکنه دیگه بچم از اونورم معین طفلی قراره کلی خجالت بکشه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مهر پاکیزه خیییلی اعتماد به سقف داره که همچین مقایسهای کرد واسه خودش😂😂😂 تازه فکر کن فرهاد هم درو باز کنه براش... با گلهای توی دست معین🤦
۴ ماه پیش
Roghayyeh
00خب بریم که فرهاد و گلشن هم غافلگیر کنیم🤣