مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت شصت و دوم :
نازنین میوهها را خیلی با دقت توی ظرف پایه دار چید و هفت بشقاب از توی یکی از کابینتهای کرم رنگ آشپزخانهاش برداشت. به طرف سالن خانهاش برگشت و با صدای بلندی که سعی میکرد آن را به اتاق پسرش برساند، گفت:
- امیرعلی؟ بیا میوه بخور عزیزم. بیا که درسا هم باهات بیاد.
ظرف میوه را روی میز گذاشت و بشقابها را یکی یکی جلوی مهمانهایش گذاشت سپس میوهها را برداشت و اول از همه به مادرش تعا
مطالعهی این پارت حدودا ۱۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۵۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚💚
۲ هفته پیشRoghayyeh
00خب بریم که فرهاد و گلشن هم غافلگیر کنیم🤣
۶ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از بابت اینکه معین داشت میاومد؟ اون لحظهای که فرهاد و معین چشم تو چشم میشدن پراشون میریخت...
۶ ماه پیشZahra
۲۵ ساله 00چه دیالوگ آشنایی داشت نازنین فکر میکنم همه ی ما یک رژ داشتیم که ازدست داداشامون قایم کردیم واقعا تبعیض تا کجا
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا من اینو از خیلیها شنیدم!حتی خاطره خواهرمم هست!منتهامن دیگه ازیه نسل جدیدتر بودم جلوی داداشم رژمیزدم میگفت خیلی هم عالی😂خواهرم حسادت میکردکه فرقش چیه،داداشم میگفت دوره زمونه عوض شده😎🍃
۸ ماه پیشZahra
۲۵ ساله 00وای خدا باورم نمیشه فرهاد از باربی خوشش میومده😅وای خدا یادش بخیر دوازده***پرنسس رو از کجا آوردی آزاده
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
باربی کاملا به روحیات فرهاد میخوره😂😂😂
۸ ماه پیشمنیر
00عالی😍
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚😍
۸ ماه پیشنفس
00💕حرفی برا گفتن ندارم😂
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چراااا؟؟؟ تو هم بیا بگو گوگولیه😂
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 003️⃣ 2-تعجب میکنه وبعدش شاید عصبانی چون چرا موضوع رو به فرهاد حداقل نگفته بعد معین باهاش حرف میزنه دلشو بدست میاره😛😍3-کوه یعنی فرهاد مثل کوه پشتش😍قلب یعنی فرهاد و گلشن دوست داره😛❤️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
درمورد ۳ که بلهههه🥰😍درمورد ۲ هم خیلی خطرناکه و فرهاد اینقدرا هم روشن فکر نیست به هرحال میدونه اگه خودش اونجا نبود، فریال تنها میبود که معین اومده....🙈
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
یه خانوم و یه آقا که از قضا همدیگه رو دوست دارن، یه جا تنها باشن نفر سوم کیه؟🤔
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 00صد درصد خونش ریخته یعنی چی چی که به فرهادمیرزا ما میگه بی غیرت سیاوش خیلی قشنگ گفت راست میگه چون داداش تو نذاشته رژلب زنی فرهاد ما بی غیرت میشه 😠3️⃣ 1-اصلا زشت نیست 😁😛همون که خودت گفتی🙈❤️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
انققققدر از این آدمها زیاده.... خب آدم قطعا از تفاوت ها دلش میسوزه ولی واقعا قرار نیست واسه دیگران نخواد و حسادت کنه🙁 در کل آفرین به فرهاد👌🏻
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 00بله بله میدونم چی نوشتی رفتم خوندم داخل تلگرام 😁فکر کنم بدبخت درجا میخکوب شده بود از تعجب اولش نه میزاشتن حداقل بگه بعد🤣🤣آخی قرار دوباره چند روز فاصله بی افته😥بی صبرانه منتظر پارت امشبم 💋❤️
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فاصله چی؟ بین فصل دوم و سوم؟ بله دیگه....🤭 مرسی ازت راستش منم منتظر پارت امشبم😂
۸ ماه پیشZarnaz
۲۱ ساله 101️⃣ بچه هاا انرژی بدیننن چی میشه یه استیکر بزاری مثلا بفرستی نه واقعا چی میشه؟ یکم آزاده جونم انرژی بگیره❤️دقیقا اگه دژاوو رو نخونده باشه نمیدونه 😉وگرنه تو که میدونی ما میدونیم 😁😛💋
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کلا خاموش هستن😅
۸ ماه پیشپرنیا
00منظورفریال پشتیبان وحامی بودن فرهاده اونم مثل کووه🥰❤️🫠منکه غش میکنم واس فرهاد.معین و ببینه فک نکنم چیزی بگه ولی باابهتی ک از معین سراغ داره شااایدبره تیکه کلامم همون ک خودت گفتی و مهرپاکیزه 😂😂
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد شاید بره؟😂 دیگه اینقدرا هم روشن فکر نیست😂 بره که این دوتا تنها باشن؟ یه آقا و یه خانوم که عاشق همدیگه هم هستن... اگه تنها باشن نفر سوم کیه به نظرت؟🤔
۸ ماه پیشپرنیا
00نفرسوم گلشنه😁🤪
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ان شاالله که گلشنه🙈
۸ ماه پیشPrya
00و نازنینی که عقده گشایی می کند.. ۳فرهاد پشتشه مث کوه❤ ۱ فک کنم کره***بود که خیلی رو من تاثیر بسزایی داشت😐😂 ۲ فرهاد مهربون من چی میتونه بگه اخه
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم فرهاد مثل کوه پشتشه😍👌🏻 ولی خب نازنین از این ور میگه داداشش قربون صدقهاش میره از اون ور این دوتا دعواشونه🤣
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم فرهاد مثل کوه پشتشه😍👌🏻 ولی خب نازنین از این ور میگه داداشش قربون صدقهاش میره از اون ور این دوتا دعواشونه🤣
۸ ماه پیشرویا (فن ...)
00سلام یه چند وقت دیگه که امتحانارو راهی کردیم انرژیا به شدت برمیگرده! 😎 به نظر من اون موردی که خودت گفتی رو دست نداره همون بود برای دژاوو 😂
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امیدوارم همگی موفق باشید💚😍 آره همون که خودم گفتم😂گویا محاله یکی دژاوو رو بخونه و این دیالوگ یادش نمونه 🙈
۸ ماه پیشستاره
۲۰ ساله 00سلام خداقوت۱من واقعاًحافظه ام ضعیفه یادم نمیادجزموردی که فرمودید😉😂۲چی میتونه بگه چیزی نمیگه پایس بچه😉۳فک کنم منظورش کاربراگلشنه که عشق عزیزترینشه آخی امروزکامل پیامماتونستم بنویسم...بدون کمبودجا😇
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام عزیزم مرسی ازت💚💚 ماشالله همه تون همون رو یادتونه🙈 آره منظورش که کار برای گلشن هست... ولی من منظورم از استیکر کوه بود که بچهها گفتن😍👌🏻
۸ ماه پیشپرنیا
00به به نازنین خانوم هم ک واردمیدون شدی زیبا،فرهاد ک بیغیرت نیست حامیه خواهرشه توچیکارب اون داری آخه،بعدشم توکسی محلت نداده میخای از سرکول اونا بالا بری حسود 😒😒😒
۸ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
همینا که پرنیا گفت😂👌🏻
۸ ماه پیش
فاطمه ❤️
10خیلی عالی 💜🌟