گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هشتاد و یکم :
با صدای تاته و انگشتی که به جاده اشاره میکرد، نگاهها همه یک سو شد.
- یه کامیون داره میاد، نگهش دارید.
نیهان نوزاد را بغل نرمین گذاشت و وسط جاده پرید. دستهایش را که تکان داد، چند لحظه بعد صدای وحشتناک ترمز، کامیون نظامی بلند شد.
بقیه مردها هم سمت نیهان رفتند. صحبت مردانهشان با راننده زیاد طول نکشید که شاهو با خوشحالی صورتش را سمت زنها برگرداند و دستش را بالا بر
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.