گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۹۲ روز پیش
با صدای تاته و انگشتی که به جاده اشاره میکرد، نگاهها همه یک سو شد.
- یه کامیون داره میاد، نگهش دارید.
نیهان نوزاد را بغل نرمین گذاشت و وسط جاده پرید. دستهایش را که تکان داد، چند لحظه بعد صدای وحشتناک ترمز، کامیون نظامی بلند شد.
بقیه مردها هم سمت نیهان رفتند. صحبت مردانهشان با راننده زیاد طول نکشید که شاهو با خوشحالی صورتش را سمت زنها برگرداند و دستش را بالا بر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.