پارت هشتاد

زمان ارسال : ۹۲ روز پیش



گلاره سرش را بلند کرد با ابروهای جمع شده، بی‌شرم از حال خراب شنو خانم، دهان باز کرد.
-ای بابا. متی جان، خوب منم خستم. همگی باهم بودیم دیگه.
ئه‌دا لبش را گاز گرفت و از کنار دستش سنگ.ریزه‌ای را سمتش پرت کرد. گلاره که نگاهش کرد، ابروهایش را بالا داد.
- خجالت بکش این‌طور جواب بزرگتر رو می‌دی؟!
- ولش کن بچه‌ست.
زبان گلاره خیال کوتاه آمدن نداشت. سرش را روی کوله برگردا

78
22,196 تعداد بازدید
53 تعداد نظر
104 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید