پارت هشتاد و یکم

زمان ارسال : ۹۳ روز پیش



با صدای تاته و انگشتی که به جاده اشاره می‌کرد، نگاه‌ها همه یک سو شد.
- یه کامیون داره میاد، نگهش دارید.
نیهان نوزاد را بغل نرمین گذاشت و وسط جاده پرید. دست‌هایش را که تکان داد، چند لحظه بعد صدای وحشتناک ترمز، کامیون نظامی بلند شد.
بقیه مردها هم سمت نیهان رفتند. صحبت مردانه‌شان با راننده زیاد طول نکشید که شاهو با خوش‌حالی صورتش را سمت زن‌ها برگرداند و دستش را بالا بر

78
22,394 تعداد بازدید
55 تعداد نظر
105 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید