پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۱۳۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه



ژیوار دست‌هایش را سمت آسمان بلند کرد، شکرش را بی‌صدا به جا آورد، پدرش را بغل گرفت و اشک‌هایش جاری شد.
- زنده هستن تاته. زنده هستن!
کژال، سراشیبی‌کوه را چنان پایین می‌آمد که همه هر لحظه نگران افتادنش بودیم. ئه‌دا اشک‌هایی که همیشه روی گونه‌هایش روان بود را با سه‌رپوش‌ پاک کرد و با آرنجش متعجب به پهلویم زد.
- پس کو اون یکی دخترش؟!
تا وقتی ئه‌دا دهان باز نکرده بو

79
23,800 تعداد بازدید
64 تعداد نظر
113 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید