پارت هفتاد و دوم :

به این فکر کردم که ای کاش سرنوشتشان هم مثل اسمشان زیبا باشد ولی خیلی زود فکر جنگ و خانه خرابی‌اش تصویری که از سرنوشت زیبا داشتم را در ذهنم مخدوش کرد. فکرم از سرنوشت دوقلوها مسیرش را سمت کژال کشید. سمت زنی که در آن سیاهی شب بچه بغل کنار کدام تخته‌سنگ شبش را سر کرده بود؟ تا آن جا که سرنوشت همگی‌مان یک چیز بود، آوارگی و خانه به دوشی. بساط چای ئه‌دا وسط جمع پهن شد. این‌بار همه فنجان به دست به

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.