زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت چهارده :
فرید بدون حرف سری تکان داد و نگاهش را بر روی چهرهی ریجینا چرخاند.
او هم شانهای بالا انداخت و لبهایش را جلو فرستاد.
در همان حال که فضا در سکوت محض قرار گرفته بود، در کافه باز شد و صدای زنگولهها، بر روی اعصاب ریجینا خط کشیدند.
...در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
راحله
10رمانتون هیجان انگیزه امیدوارم قسمت های عاشقانه داشته باشه ممکنه یکم پارت ها طولانی تر باشن ؟