حزین به قلم طیبه حیدرزاده
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۱۱۱ روز پیش
صفا آهی ازته دلش کشید و زیر لب فحشی حواله روزگاربد کرد.
-با این وضع مالی و معتاد شدنت چطوری بچه دارشدی؟
صوفیا صورتش را با گوشه شالش پاک کرد. زیر ته مانده آرایش هاله سیاهی زیرچشمانش را پوشانده شده بود.
درفکربودم که منم بزرگ شوم اگر در این جهنم زندگی کنم، لقمان مرا به یک معتاد یاقاچاقچی حیوان صفت شوهر می داد.
من در اوهام و ترس هایم غوطه ور بودم، ولی ص
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.