پارت هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش



موهای بلوطی بلندش از زیر روسری آبی رنگ چرک آلودش روی شانه هایش رها بودند.

چشمان آهوییش به مدد موادمخدر سرخ و بی فروغ بودند.

نگار با دیدن او لبان باریکش را جمع کرد:

-دخترکسی جای و رو تو دل صفا نمی گیره.

صوفیا دستان خوش ترکیبش را به دماغ قلمیش مالید:

-صفاجونم من که بهت قول دادم تا ترک کنم. خودت گفتی باهام ازدواج می کنی و کمکم می کنی بردیا رو از

86
20,585 تعداد بازدید
37 تعداد نظر
116 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید