پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۱۱۷ روز پیش

با فشار دست ترانه به راه افتاد. ترانه پس از ورود به اتاق با توپ پر گفت: یه جوری با دهن باز و چشمای گرد زل زل خیره شدی به مهمونا، انگاری تو عمرت آدم ندیدی! آبرومو جلو سیامک بردی.
_ چی باعث تعجب سرکار خانم شده بود؟
_ هیچی. حق نگاه ندارم؟
_ نگاه کن اما نه با دهن باز عین خنگا. زود باش بکن اون لامصبا رو!
پروا اعتنایی به عصبانیتش نکرد. با آرامش مانتو و شالش را َکند. شومیز سبز سدری اش را

66
20,360 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید