پارت شصت و یکم

زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش

با لذت به جملۀ آخرش خندید و حرصی اضافه کرد: تو که از مامانت عین سگ حساب می بری، غلط می کنی وقتی از من خوشش نمیاد باهام رفاقت داری!
_ مامانم فقط نگرانمه. مثل همۀ مامانا که نگران بچه هاشونن.
حرص صدای ترانه از بین رفت و لحنش آرام و پر حسرت شد: والا اگه مامان من عین مامان تو نگران باشه. صبح تا شب دورهمی... تفریح... شو لباس و کوفت و زهر مار. از بابامم نگم بهتره. ما
هم کار بدی نمی کنیم. یه م

66
20,368 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید