هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت نود و پنجم
زمان ارسال : ۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
مهران، خسته روی مبل دراز کشید. یک ساعتی فرصت داشت که استراحت کند و بعد، به سراغ تانیا برود. تیم تحقیقاتی تازه رفته بودند و مولایی ترتیب شام، پذیرایی و رسیدگی به آنها را داده بود و اکنون خودش نیز خانهی مهران را ترک کرده بود. به قدری آن چند روز کم خوابیده و پرکار بود که حس میکرد سرش در حال انفجار است.
فایل را جهت بررسی نزد تیم بررس فرستاده بود و قرار بود در صورت تایید، نسخه را تحوی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.