پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۱۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه



به خودم جرات دادم و از جام بلندم شدم و مقابلش وایسادم:
-امیر چرا می‌خوای شبیه اونا باشی؟ تو می‌دونی که من تقصیری ندارم و شیوا بیگناهه!
با حرص گفت:
-خفه شو! خفه شو!
دوباره چاقو رو به سمتم گرفت و گفت:
-تو باید بمیری. می‌دونی چرا؟ به خاطر حمایت از شیوا، به خاطر مرگ مونسم.
هم‌زمان با جمله آخرش چاقو رو عقب برد و با یک ضربه وارد شکمم کرد. از دردی که یه لحظه تو تمام و

483
109,407 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Fati

    00

    عالیییی

    ۴ ماه پیش
  • ندا

    31

    سلام وجدانن حق خواننداین چندخط کوتاه به این مدت لطفااینطوری نباشید

    ۵ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    من اصلا امروز روز پارت گذاری رمانم نبود که گذاشتم عزیزم☺️

    ۵ ماه پیش
  • Aa

    10

    🙏🌹

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید