پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۱۴۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه



چرا حس می‌کردم چیزی شده که من نمی‌دونم! چرا جواب هیچ کدوم از سوالاتم رو نداد؟
اصلا انقدر تو شک بودم که ازش نپرسیدم کی بهش گفته من اینجام؟ آخه کسی نمی‌دونست!
با ذهنی به هم ریخته سمت ماشینم رفتم و سوار شدم. خونه که رسیدم شب شده بود. عزیز که خواب بود. امیرم قطعا خوابیده بود.
روی مبل دراز کشیدم و با همون لباس‌های بیرون سعی کردم بخوابم.
هی این ور چرخیدم و اون ور چرخیدم

483
109,361 تعداد بازدید
342 تعداد نظر
77 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    00

    دَدَم وای جنایی شد😬

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه

    ۳۸ ساله 00

    خیلی عالی بود ❤️❤️❤️❤️

    ۵ ماه پیش
  • Aa

    10

    👏⚘🌹

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید