عطر به قلم راضیه نعمتی
پارت دوم :
شاهرخ که با دیدن خانوادهی پسرعمویش حسابی سر ذوق آمده بود، گفت:
ـ نه! اینطوری نمیشه. امشب باید تشریف بیارین ویلای من تا بلکه اونجا یه کمی از دلتنگی درآم.
نگار با نگاه از پدرش خواست دعوتش را قبول کند اما پدرش جواب داد:
ـ منو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
00پارت اول که خوب بود..بریم ببینیم رمان ما رو کجا میبره