پارت دوم

زمان ارسال : ۱۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

شاهرخ که با دیدن خانواده‌‌ی پسرعمویش حسابی سر ذوق آمده بود، گفت:

ـ نه! این‌‌طوری نمی‌‌شه. امشب باید تشریف بیارین ویلای من تا بلکه اونجا یه کمی از دلتنگی درآم.

نگار با نگاه از پدرش خواست دعوتش را قبول کند اما پدرش جواب داد:

ـ منو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.