پارت شصت و یکم :

به سختی اب دهانم را قورت دادم ،سوزش گلوی دردناکم بیشتر شده بود ،یادم بماند هیچ وقت دیگر با حال بد از خانه بیرون نروم ،ستون فقراتم منقبض شده بود ،تا زمانی که به ماشین برسیم در سکوت سپری شد ،آرمان وقتی تعلل مرا برای سوار شدن به ماشین دید ،در عقب ماشین را باز کرد ،سوار شدم و سرم را به صندلی چسباندم و به روبرو خیره شدم ،وقتی درختان پارک به صورت غیر منتظره ای نمایان شدند ،متوجه شدم که از دانشگ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    ببخشید نویسنده جان ،بعداز ۲۳روز سه تا پارت همش داشت موضوع سرماخوردگی رو بیان میکرد وچیز مورد توجهی من دراین سه پارت ندیدم ،به نظرم اگر یه کم از حواشی کم بشه وبجاش به اصل مطلب پرداخته بشه ،قشنگتره

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.