قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت نود و یکم :
نگاهی به پای یارعلی انداختم که لنگیدنش بهتر شده بود.
- الان دیگه خوبی؟
اخم ملایمی کرد.
- از وقتی از مطب دکتر دراومدیم بیست بار این رو پرسیدی. سهتا از بخیهها پاره شده بود که دوباره زد دیگه.
لبخند زدم.
- آخه انگار یهو راه رفتنت خیلی بهتر شده.
اخمش باز شد.
- خوب میشه، نمیخواد زیاد به اون زخم لعنتی فکر کنی. کلی کارهای واج
مطالعهی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۰۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فرناز نخعی | نویسنده رمان
میخونید مریم گلی عزیز. هیچ معمایی باز نشده نمیمونه خیالتون راحت.
۱ سال پیشسارا
10یه حسی بهم میگه تهش تابان و علی قراره بهم برسن ... یه جورای این فکت که عاشق های واقعی بهم نمیرسن...🤦 ♀️
۱ سال پیشفرناز نخعی | نویسنده رمان
هنوز خیلی ماجراها در پیش داریم...
۱ سال پیشمریم گلی
10شمس بیچاره از اونور آواره شده وتابان از این ور،خیلی دلم میخواد بدونم با وجود طلاق بازم موقعیت ازدواج برای شمس وتابان هست؟ممنونم فرناز جان
۱ سال پیش
مریم گلی
00فرناز جان اصلا با اون همه علاقه ،شمس برای چی تابان رو غیابی طلاق داده ؟