قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت نود
زمان ارسال : ۸۹ روز پیش
نفسنفسزنان یک سربالایی را رد کرد و ایستاد. صورتش از گرما و فعالیت سرخ شده بود.
بار قبل این مسیر را شبانه دویده بود و هوا اینقدر داغ نبود اما الان وسط گرمای روز بود و درجه حرارت بالای چهل درجه.
خم شد و دستهایش را روی زانوهایش گذاشت. چند بار نفس عمیق کشید تا حالش کمی جا آمد بعد دوباره شروع به دویدن کرد.
ذهنش کشیده شد به نامههایی که برای تابان نوشته ب
اطلاعیه ها :
سلام دوستان
وی آی پی هر روز پارت جدید داره ولی بخش رایگان هفته ای سه روز.
برای عضویت و خوندن سریع تر می تونید با 35000 تومن عضو بشید.
زمان پارتگذاری رایگان : 3 روز در هفته یعنی روزهای (یکشنبه ، سه شنبه ، پنجشنبه) تعداد 1 پارت به صورت خودکار رایگان میشود و میتوانید مطالعه کنید.
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فرناز نخعی | نویسنده رمان
شمس تابان رو غیابی طلاق داده برای همین تو نامه نوشت میترسم اونقدر از من رنجیده باشی که جواب نامه هامو ندی... چیزی که در این پارت متوجه شدید اینه که هنوز تابان رو دوست داره.
۳ ماه پیشمریم گلی
00حتی بابای شمس سر طلاق غیابی کلی تاکید کرده بود ،پس چطوری شمس اصلا خبر نداره ؟
۳ ماه پیشفرناز نخعی | نویسنده رمان
کی گفت خبر نداره؟ میدونه تابان رو غیابی طلاق داده برای همین تو نامه نوشت میترسم اونقدر از من رنجیده باشی که جواب نامه هامو ندی... چیزی که در این پارت متوجه شدید اینه که هنوز تابان رو دوست داره.
۳ ماه پیش
سارا
00پس این وسط چ جوری طلاق غیابی داده بود 🤔