پارت چهارم

زمان ارسال : ۲۷۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه

چارلی کنار میز بزرگش ایستاده بود و با لذت به محلول‌های رنگاوارنگش که حاصل دسترنج روزهای عمرش بودند؛ نگاه می‌کرد. شیشه‌ای که حاوی محلول سبز رنگی بود را برداشت و گفت:

- می‌بینی پسر جان؟ به این محلول خوشرنگ خوب نگاه کن! با استفاده ازاین می‌شه به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید