تکه هایم برنمی گردند... به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت سی و نهم
زمان ارسال : ۱۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 17 دقیقه
***
- هنوز با مامانت صحبت نکردی؟
به نیم رخش خیره شدم:
- مگه تو با شیرین تموم کردی که من با مامانم صحبت کنم؟
همانطور که فرمان را میپیچید گفت:
- نمیفهممت. من یه مدت دیگه کارهای رفتنم اوکی میشه اونوقت تو هی دست دست میکنی و کلیک کردی روی موضوعی که خودت میدونی منتفی هست.
دستهی کیفام را در مشتم گرفتم و عصبی به سمتش برگشتم:
- چه انتظاری از من داری؟ همین هم که د