پارت پنجاه و هشتم :

بوی تنباکوی قلیان قمرالملوک توی فضا پیچیده بود و سکوت سنگینی میان همه حکم فرما بود. فریال داشت از استرس درونی‌اش ناخن‌هایش را می‌جوید... فرهاد مثل یک پسربچه‌ی تخس گوشه‌ی سالن دست به سینه، به دیوار تکیه زده بود. درست پشت سر مبلی که مادرش آن‌جا نشسته بود. همین صحنه داشت عطا را بیشتر عصبی می‌کرد! این صحنه برایش دقیقا ثابت می‌کرد که پسرش باز هم به مادرش پناه برده است... این چیز‌ها را که می

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.