پارت پنجاه و هفتم :

معین خیلی بی‌حوصله از رستوران بیرون زد. واقعا احساس می‌کرد کشتی‌هایش غرق شده‌اند... با چهره‌ای مغموم به طرف ماشینش قدم برداشت و بی‌آنکه آن را روشن کند، پشت فرمان جای گرفت. نفس کلافه‌اش را بیرون فرستاد و فکر کرد واقعا انتظار چنین برخورد‌هایی را داشته؛ اما این انتظار دلیل نمی‌شد الان غمگین نباشد و به خود حق می‌داد... انگار که تمام انرژی‌اش را از دست داده بود و حالا پر از حس‌های بد بو

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان رمان مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی در دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.