زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت ده
زمان ارسال : ۱۷۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
درخششِ خونینرنگِ چشمانِ مرد بیشتر از قبل شد و برق عجیبش، از چشمان پر واهمهی سورا پنهان نماند.
لبخندی کج، بر لبهایش آمد و با صدایِ دورگهای که برایِ سورا آشنا بود، گفت:
- خوش اومدی به قلمرو هرماس!
و با قدمهای محکم اما آرام، به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
۱۶ ساله 10واقعا حرف نداره هر چقدر از جذابیت این رمان بگم کم گفتم ممنونم ستاره جون