پارت نهم

زمان ارسال : ۱۲۳ روز پیش

این‌بار چشمانِ سیاه پسر در حدقه چرخید و از مجسمه‌ی قهوه‌ای‌فام چشم گرفت.

نگاه تند و تیزش چنان هراسی بر دِل سورا انداخت که با خود گفت «چه غلطی کردم صدام رو بردم بالا!».

ابرویی بالا انداخت و با لحنی که همچون چهره‌اش بی‌احساس بود، گفت:

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید