زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت نهم
زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
اینبار چشمانِ سیاه پسر در حدقه چرخید و از مجسمهی قهوهایفام چشم گرفت.
نگاه تند و تیزش چنان هراسی بر دِل سورا انداخت که با خود گفت «چه غلطی کردم صدام رو بردم بالا!».
ابرویی بالا انداخت و با لحنی که همچون چهرهاش بیاحساس بود، گفت:
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
شاریه
00تا اینجا که خوبه