پارت پنجاه و پنجم :

به همراه راحیل از مطب دکتر خارج شدیم، شکمش کمی بزرگ تر شده بود، امروز برجستگی اش را به وضوح دیدم، وقتی که از سردی ژل ریخته شده بر روی شکمش به خودش لرزید و من دستش را گرفتم.
قلب جنین به زیبایی می تپید.
دکتر به او هشدار اتفاقات غیر منتظره را داده بود.
درباره قرص ها و داروهایش حرف زده، بود، این که باید دز قرص هارا پایین تر میاورد و این قرار بود برایش زیادی سخت باشد.
او دیگر نمی ت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۴۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • serveh

    00

    وااااااااااای چقدر خفن شددددد برای اینکه بتونه پرای بچه کلاغش رو لمس کنه دستکش پوشیده من ذووووووق مرگ بعد این همه بغض بلاخره یه جا هم ذوق زده شدم

    ۴ هفته پیش
  • Hediii

    271

    حتما داریوش هم عاشق راحیل میشه😄

    ۲ ماه پیش
  • Asal

    024

    داریوش زن داره!😐

    ۲ ماه پیش
  • الهه

    100

    نه بابا کی زن گرفت زن نداره

    ۲ ماه پیش
  • نمیدونم

    100

    داریوش وقتی اولین بار خزان و دید برای اینکه اخراج نشه به دروغ گفت که علیله و زن و بچه گرسنه داره🤣😂

    ۲ ماه پیش
  • Asal

    40

    اوا گول خوردم!😂🤦🏻 ♀️

    ۲ ماه پیش
  • fr

    40

    بعدش گفت زن ندارم علیلم نیستم😂

    ۱ ماه پیش
  • Mobina

    00

    وایییی قربونشش بشم میکائیل قشنگممم 🥹🥹😭😭

    ۱ ماه پیش
  • ماهی

    ۱۸ ساله 11

    منوظوظودظظوظاظوظد ذوقققق

    ۲ ماه پیش
  • دنیا

    20

    بازم مثل همیشه عالیه جا حرفی باقی نی❤

    ۲ ماه پیش
  • فیونا

    100

    یعنی خوشم میاد میکائیل همش یهو عین جن ظاهر میشه... اونم دقیقا جای حساس ماجرا! موبایل خزانم گرفته تاریخچه تماس هاش و چک می کنه😐😂🤍✨ منتظرم داریوش بیاد یه کم بخندیم، بسه هر چی حرص خوردیم...:)

    ۲ ماه پیش
  • رقص پرده های تنهایی

    20

    مرجان مثل همیشه با قلب من بازی می کنی با کلمه به کلمه نوشته هات من با رمانات زندگی میکنم🥹 عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • .

    80

    سیاه و سفید مثل کلاویه های پیانو 🌝🥹🤍🖤

    ۳ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۱ ساله 90

    همینکه با دستکش بهش دست زد خوبه🤌🏼 ایشالا به مراحل بهترم میرسیم

    ۳ ماه پیش
  • Saghar

    190

    چشمانش گویی رنگ ها را تشخیص نمی دهد اما قلبش همه رنگی را میبیند فقط به لمس پرهایش توسط او نیاز دارد تا قلبش دوباره جان بگیرد 🤍🖤

    ۳ ماه پیش
  • بهار

    10

    وایییییی مردممممم مردممممممم عرررر

    ۳ ماه پیش
  • نمیدونم

    30

    چه جاذاب و قیشنگ😃🤩

    ۳ ماه پیش
  • :))

    10

    اخر تاخیر های پارت های این رمان من رو میکشه

    ۸ ماه پیش
  • رز

    10

    وای مرجان توهم مرا پارت میکشی این خط این نشان🤍🫢😂

    ۸ ماه پیش
  • Deniz

    20

    جیغغغغغغغغ

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.