پارت سی و نهم

زمان ارسال : ۱۲۴ روز پیش

بازی منچستر یونایتد تازه تمام شده بود، تیم محبوبش برده بود اما این برد او را خوشحال نمی‌کرد. روی مبل دو نفره نشسته بود و پاهایش را زیر خودش جمع کرده بود و نگاهش به نقش قالی که زهره‌خانم تازه بافته بود و کنج خانه پهن کرده دوخته شده بود.

- آقا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید