پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

ذوق زده و با عجله به سمت کوروش که چرخیدم، مچ نگاه خندانش را به خودم گرفتم.

با تعجب، خندان پرسیدم:

- واو تو هم بلد بودی بخندی؟

حرفی نزد. حتی تلاشی هم برای جمع کردن لبخندش نکرد. شاید او هم به اندازه‌ی من از زیبایی این عکس ذوق زده ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید