پارت سی و سوم :

ذوق زده و با عجله به سمت کوروش که چرخیدم، مچ نگاه خندانش را به خودم گرفتم.
با تعجب، خندان پرسیدم:
- واو تو هم بلد بودی بخندی؟
حرفی نزد. حتی تلاشی هم برای جمع کردن لبخندش نکرد. شاید او هم به اندازه‌ی من از زیبایی این عکس ذوق زده بود.
- نکنه تو هم به اندازه‌ی من از این عکس دو نفره‌مون خوشت اومده؟
به آنی لبخندش را جمع کرد و با لحن عادی پرسید:
- مگه تو خوشت اومده؟
بلند‌

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.