پارت سی و چهارم :

به فکر فرو رفتم.
- نمی‌دونم هر موقع تو بگی من حاضر می‌شم.
نگاهی به ساعت مچی‌اش که از جنس نقره بود، انداخت.
- یازده میام ...
متعجب پرسیدم:
- یازده دیر نیست؟
دست‌هایش را در جیب شلوار پارچه‌ای کرمی رنگش گذاشت.
- بخاطر خوابت می‌گم.
- اوه تو نگران کم خوابی منی! من اگه خسته بشم تو کَمپِر( کَمپِر یا وَنِ اردوزی campervan یا کاروانِت، وسیله نقلیه‌ای است که هم حمل و نقل و

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۳۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نازگل

    ۳۰ ساله 30

    نویسنده عزیز کل پارت چند سطر بیشتر نبود اونم در مورد توضیح ون با کمپر بود فکر نمیکنید باید ب انتظار مخاطب احترام گذاشت و قطره چکانی پارت نگذارید ؟کمی دست و دلباز باشید

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.