پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۱۱۵ روز پیش

نگاه متعجبم بین چشم‌ها و دست‌هایش به گردش درآمد.

- با تاخیر، تولدت مبارک.

به لحظه نکشید که وجودم را اشتیاق فرا گرفت.

- هدیه‌ی تولدمه؟

چیزی نگفت و بسته را نزدیک‌تر آورد.

بی درنگ آن را از دستش گرفتم. کاغذ کادو را باز ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید